فروشگاه دیابت مال
کد خبر: 11241

این کودکان تشنه محبت هستند

دنیای کودکی دنیای عجیب و غریبی است؛ دورانی که از لحظه تولد نوزاد لحظات مختلف و متنوعی را تجربه می‌کند و در مسیر پر تلاطم زندگی به سمت خردسالی تا نوجوانی و …. هزاران رویداد و واقعه را تجربه کرده و با جسم و روحش خو می‌گیرد. یکی از موضوعات مهم در دوران کودکی بحث […]

دنیای کودکی دنیای عجیب و غریبی است؛ دورانی که از لحظه تولد نوزاد لحظات مختلف و متنوعی را تجربه می‌کند و در مسیر پر تلاطم زندگی به سمت خردسالی تا نوجوانی و …. هزاران رویداد و واقعه را تجربه کرده و با جسم و روحش خو می‌گیرد.

یکی از موضوعات مهم در دوران کودکی بحث محبت کردن یا در نقطه مقابل آن محبت نکردن والدین به کودکان است؛مولفه مهمی که در تربیت بسیار قابل توجه و تاثیر گذار است و فقدان آن می‌تواند عواقب سوئی بر تربیت و رشد روحی و جسمی کودک بگذارد.

برای آشنایی و کسب دانش و مهارت مواجهه با چنین حالتی در کودکان با «سالومه آقایی، روانشناس و فعال در حوزه کودکان» به گفت‌وگو نشستیم تا درباره کمبود محبت و نشانه‌هایی کودکان دچار این حالت شده به بحث بنشینیم. آنچه در ادامه از نظر گرامی‌تان می‌گذرد، مشروح این گفت‌وگوست.

در ابتدای بحث درباره اینکه محبت کردن در کودکان باید چگونه باشد و در چه سنی از اهمیت بیشتری برخوردار است توضیح دهید.

کودکی که به دنیا می‌آید در ماه‌های اول خیلی نیاز دارد که وابسته به مادرش باشد و برای هر چیزی مانند خوابیدن، بیدار شدن، غذا خوردن و…تا چند ماه این وابستگی ادامه دارد تا اینکه به حدود ۶ ماهگی که می‌رسد وابستگی بچه‌ها تبدیل به دلبستگی می‌شود؛ یعنی کم کم دست و پا تکان داده و از بغل مامان بیرون آمده و خودی نشان می‌دهد و آزادتر حرکت می‌کند؛از مرحله وابستگی زیاد به مادر کم کم در می‌آید و مرحله دلبستگی می‌رسد.

چند نوع دلبستگی داریم. یکی ایمن است؛ یعنی کودک هر وقت که می‌خواهد مادرش در دسترس باشد در دسترس است و مادر می‌فهمد گریه کودک برای چه چیزی هست؛ مثلا غذا می‌خواهد، دل درد دارد، حوصله اش سر رفته و …

مادر در این زمانها به کودک رسیدگی می‌کند و در این زمان که رسیدگی خوبی وجود دارد دلبستگی ایمن در کودک به وجود می‌آورد؛ یعنی مادر را پایگاه امن می‌بیند که هر وقت مادر را خواستم در اختیارم هست. افرادی که در کودکی این دست آن دست می‌چرخند و مادر خیلی فعال وجود ندارد ممکن است به این دلبستگی ایمن نرسند.

بین ۶ ماهگی تا ۱۸ ماهگی اضطراب جدایی شروع می‌شود

بین ۶ ماهگی تا ۱۸ ماهگی اضطراب جدایی شروع می‌شود و ترس از دیگران هم وجود دارد. در این سن کودک باز هم به مامان خیلی نیاز دارد؛اینکه مادر باشد و حامی کودک باشد و در واقع وقتی مادر نباشد نبودش را کودک به طور کامل احساس می‌کند.

۱۸ ماهگی اول خیلی مهم است که کودک در کنار مامان باشد

یعنی این طور که بچه ۳ ساله وقتی تنهایی به مهد می‌رود مطمئن هست مادر بر می‌گردد. اما باور ذهنی کودک ۶ ماهه تا ۱۸ ماهگی فکر می‌کند مادر رفت، دیگر رفت. در نتیجه این بازه سنی خیلی مهم است تا به دلبستگی ایمن برسند؛ یعنی بچه‌هایی که از یک سالگی مهد را شروع می‌کنند باید این دلبستگی به مربی انتقال یابد؛ یعنی مادر ابتدا در کنار مربی مهد باشد تا کودک به مربی اعتماد کند و کم کم این دلبستگی به کودک ایجاد شود؛در نتیجه ۱۸ ماهگی اول خیلی مهم است که کودک در کنار مادر باشد.

کودکانی که دچار دلبستگی ایمن هستند بهترین نوع کودکان هستند

کودکانی که دچار دلبستگی ایمن هستند بهترین نوع کودکان هستند و در آینده از نظر روانی مشکلات خیلی کمتری دارند و در دوست پیدا کردن و روابط اجتماعی با کودکان دیگر بهتر عمل می‌کنند و حتی در بزرگسالی کودکانی هستند که ازدواج های موفق تری خواهند داشت؛ چون به این نتیجه رسیدند که کسی که من دوستش دارم همیشه هست.

۱۸ ماه اول زندگی خیلی مهم است که مادر چطوری با کودکشان باشد؛ چون این زمانها پایه‌ای است که شخصیت بچه را می‌سازد و حتی در ارتباطات زناشویی آینده با همسر تاثیر دارد

 

اگر بخواهد برای ازدواج انتخابی کنند؛ حتی در ۲۰ سالگی می‌گویند اگر خواسته باشند ازدواج کنند، این موضوع خیلی مهم است که رابطه زناشویی شان به همان دوره ۱۸ ماهه اول زندگی شان بر می‌گردد که در آن موقع را چطور گذرانده و دلبستگی که با مادر داشته چگونه بوده است. این نوع کودکان کمبود محبت ندارند و سیراب از محبت هستند و وقتی ۱۸ ماهگی شان می‌گذرد خیلی راحت از مادر جدا می‌شوند؛ چون باور ذهنی دارند که مادر که همیشه مهربان بوده، به نیازهای من رسیدگی کرده و مراقبم بوده و چنینی کودکی کمبود محبت ندارد.

خانم‌های باردار بدانند ۱۸ ماه اول زندگی خیلی مهم است که مادر چطوری با کودکشان باشد؛ چون این زمانها پایه‌ای است که شخصیت بچه را می‌سازد و حتی در ارتباطات زناشویی آینده با همسر تاثیر دارد و پایه‌اش مربوط به ۱۸ ماه اول است.

کودکانی بودند که مادر به این شکل با فرزندش نبوده و اگر کودک گریه کرده مثلا ۵ دقیقه طول کشیده تا خود را به کودک رسانده و حتی زمانی که کودک ۲، ۴ و ۶ ماهه بوده است؛ این کودکان آن احساس ایمنی را از مادر نگرفتند و در واقع بچه‌هایی هستند که کمبود محبت دارند و دلبستگی ناایمن دارند؛ یعنی کودکانی هستند که همیشه احساس کرده‌اند که اگر من گرسنه‌ام بوده دیر اقدام شده یا اگر پوشکم تمیز نبوده دیر به من رسیدند یا اگر خوابم می‌آمده و گریه می‌کردم، باز خیلی مورد توجه قرار نمی‌گرفتم؛ باز هم طولانی می‌شده تا کسی بیاید من را بخواباند.

اینها بچه‌هایی هستند که در آینده دچار کمبود محبت می‌شوند و در روابط اجتماعی خود حتی در در دوران مهد کودک یا دبستان در دوست یابی دچار مشکل می‌شوند و در روابط اجتماعی نیز نمی‌توانند خوب ارتباط برقرار کنند؛یا وقتی بزرگسال می‌شوند با همسالان خود مشکل دارند؛ به این خاطر که باور ذهنی شان این است که کسی من را دوست ندارد و به من محبت نمی‌کند؛ یعنی هرچه قدر همسرشان در آینده به آنها محبت کند چون باور ذهنی شان این است که به من محبت نمی‌کند و همیشه ذهنشان درگیر است، به همین خاطر نمی‌توانند روابط زناشویی خوبی داشته باشند.

در نتیجه ۱۸ ماه اول برای کمبود محبت خیلی مهم است که بچه‌ها به چه باور ذهنی برسند که در واقع ما محبت کافی را از مادر گرفتیم یا نگرفتیم. این موضوع در کل زندگی آنها می‌تواند تاثیر بگذارد.

شما به اهمیت ۱۸ ماهگی اول زندگی یک کودک اشاره کردید؛ یعنی همان ۵۵۰ روز اول زندگی کودک؛ خب نشانه‌های بالینی کمبود محبت کودک چیست؟ مثلا گفته می‌شود اگر کودکی خیلی حرف زد این کمبود محبت دارد؛ در این خصوص توضیح دهید.

اتفاقا آزمایشی روی کودکی انجام دادند و می‌خواستند ببینند که در اتاقی که کودک با مادر وارد می‌شود و این مربوط به کودک زیر ۳ سال و حدود ۲ سالگی و نیم بوده. مادر با کودک وارد آن محیط می‌شود و مثلا یک مربی یا پرستاری با اسباب بازی آنجا بوده و مادر بیرون می‌رود و بعد از چند دقیقه مادر برمی‌گردد. می خواستند عکس العمل کودک را ببینند. آیا کودک به سمت مادر می‌دود؟ کودکی بوده که به سمت مادر می‌رود و او را بغل می‌کند؛ اینها دلبستگی ایمن داشتند.

اما یکسری کودک بودند که اصلا خیلی به مادر توجه نکردند و نگاه کمی می‌کردند و مشغول بازی خودشان می‌شدند. در این سن می‌گویند اینها بچه هایی هستند که خیلی بود و نبود مادر برای آنها فرقی نمی‌کند. در واقع دلبستگی شان ناایمن است.

بچه‌هایی که بزرگتر شدند بچه‌هایی هستند که اگر در واقع محبت شان با مادرشان سیراب باشد اولا در سن مهد که به مهد کودک می‌روند؛ مثلا در سن ۳ سالگی، خیلی راحت وارد مهد می‌شوند؛ چون دلبستگی ایمن با مادر دارند و وقتی می‌خواهند وارد مهد شوند دورانی یک دو هفته را می‌گذراند و بعد، خیلی راحت در آنجا می‌مانند و می‌گویند «مامان می‌رود و برمی‌گردد و خیلی راحت قبول می‌کنند تا بچه‌ای که دلبستگی نا ایمن دارد.

در واقع این یکی از نشانه‌ها برای کودکانی که می‌خواهند وارد مهد یا مدرسه شوند است. بچه‌هایی که آن محبت را از مادر به طور کامل گرفتند زود جذب غریبه نمی‌شوند و هنوز با مامانشان آن دلبستگی را دارند؛ البته دلبستگی شان چون ایمن است قبول می‌کنند که اگر من الان بروم مهد، مامان می‌رود و بر می‌گردد. این باور در ذهنشان وجود دارد.

این کودکان دوران جذب راحت تری دارند تا بچه‌هایی که ارتباط شان با مادرشان خوب نبوده؛ در واقع آنها به غریبه نیز سخت می‌توانند اعتماد کنند. یکی از نشانه‌های آن این است که در محیط آموزشی چطور برخورد می کنند، وقتی که کودک می خواهد محیط را تجربه کند.

نقاشی کودک محبت ندیده متفاوت است

این دو نشانه از نشانه‌های کودکی است که کمبود محبت دارد. همچنین یکی اینکه نقاشی‌هایی که می‌کشند از روی نقاشی‌هایشان می‌توانیم کمبود محبت را بفهمیم؛ یعنی بچه‌ای که کمبود محبت دارد در نقاشی‌اش این حالت خود را نشان می‌دهد. مثلا خیلی اوقات کودک مادر را در نقاشی حذف می‌کند یا پدر را حذف می‌کند؛ یعنی با پدر ارتباط عاطفی نداشته و خود را در کنار مادر کشیده و در واقع ارتباط خود با پدر را فقط به عنوانی که پدر می‌رود سرکار و پول می‌آورد به این شکل ترسیم کرده است.

یکی از راه‌هایی که خوب می‌توان این را فهمید در نقاشی بچه‌هاست. اینکه ببینیم وقتی ما از بچه می‌خواهیم خانواده را نقاشی کند چه جوری نقاشی را می‌کشد.

خانم آقایی!چکار کنیم محبت کردن به کودک تبدیل به لوس شدن نشود؛ یعنی حد محبت کردن و روش درست محبت کردن را توضیح دهید.

خیلی مهم است که برای کودک چند ساله باشد.

مثلا در چه سنی محبت کردن به کودک خیلی مهم است؛ معمولا در سن بالا محبت کردن نمود خاص خودش را دارد؛ واقعا در چه سنی محبت کردن برای رشد کودک مفید تر و مهمتر است؟

هر چه سالهای اولیه رشد کودک باشد به خاطر آن وابستگی که به پدر و مادر دارند بیشتر نیازمند محبت کردن هستند و اینکه در هر سنی محبت کردن به کودک فرق می‌کند. مثلا در سن یک سالگی محبت کردن یک نوعی است؛مثلا در این سن کودک نیازهای اولیه کودک مثل تغذیه و خواب است، اما وقتی کودک به سن ۴ سالگی رسید دیگر پوشکی ندارد و حتی غذایش را خودش می‌خورد و خوابش مثل دوره نوزادی نیست و راحت‌تر می خوابد و مسئله فیزیولوژیکی نیست.

آن موقع مسئله این است که چقدر روی من کنترل دارند و چقدر با من همراه هستند و در واقع هر چه بچه بزرگتر می‌شود از نظر فیزیولوژیکی به سمت نیازهای روانی کودک می‌رود؛ اینکه چقدر با او همراه باشند.

ما در روانشناسی انسان‌گرا می‌گوییم همان قدری که به یک بزرگتر احترام می‌گذارید باید به یک کودک هم احترام بگذارید؛ یعنی یکی از راه‌هایی که کودک محبت را حس می‌کند این است که چه فضایی را برای او ایجاد کردید.

احترام گذاشتن به کودک چگونه بوده و اینکه چقدر حرف من کودک را گوش می‌دهند؛ اینکه در مهمانی‌ها اگر به بزرگترها چیزی تعارف کردند به بچه نیز تعارف کنند. در واقع همان قدر که احترام به بزرگتر می‌گذارند به کوچکتر هم بگذارند. در مهمانی‌ها چقدر به کودک توجه کنیم.

اینکه کودک نادیده گرفته نشود.همه اینها را کودک به حساب حمایت و محبت‌هایی می‌گذارد که از جانب مادرش گرفته یا می‌گیرد. در واقع توجه توجهی است که به کودک می‌شود و در مهمانی به او توجه و احترام کنیم؛ یعنی هر رفتاری با مهمان می‌کنیم با کودک رفتار کنیم.

مثلا به کودک هم سلام می‌کنیم و حال و احوال کنیم و اینکه حرفهایش را می‌شنویم؛ نه به عنوان اینکه تاییدش می‌کنیم یا همیشه حرفش را قبول کنیم، بلکه شنونده خوبی برایش هستیم و حرفهایش را گوش می‌دهیم.

وقتی از سر کار به خانه می‌رویم یک ربع و نیم ساعت اول گوشی را کنار می‌گذاریم و تمام هوش و حواسمان را به بچه‌مان می‌دهیم. می‌توانیم یک ربع یا نیم ساعت با کودک این کار را کنیم و بعد از آن کودک سراغ بازی خود می‌رود. دیگر این طور نیست که کودک در سن ۴-۵ سالگی کامل به ما بچسبد، بلکه هر چی بزرگتر بشود متفاوت است.

اگر ریشه کودکان سفت باشد، تو سن نوجوانی نیز می‌بینیم که پدر و مادرش صحبت می‌کند. یکی از چیزهایی که هست اینکه کودکی که کار اشتباهی کرده و اگر به پدرو مادرش می‌گوید؛ مثلا بچه‌ای شیشه حاوی شیرینی یا شکلات را شکسته و ما می‌فهمیم و می‌گوییم «تو شکاندی؟» می‌گوید «ببخشید!» ما او را دعوا نمی‌کنیم و با او گفت‌وگو می‌کنیم و اینکه کارت اشتباه بوده اما در کنار آن پاداشی می‌گذاریم برای اینکه به ما راست گفته است. در واقع با رفتار خودمان با کودک همراه می‌شویم؛ البته در هر سنی فرق می‌کند و از یکسالگی تا ۱۵ سالگی روش محبت کردن متفاوت است.

دیدگاه تان را بنویسید

 

x