«مغز ما به‌گونه‌ای تکامل یافته‌ است که می‌توانیم تفکراتمان را به زبان بیاوریم، و این چیزی ست که هیچ پستاندار دیگری قادر به انجام آن نیست». توانایی ما در صحبت کردن، تفکر انتزاعی و استدلال به ما این قدرت را می دهد تا توان برنامه ریزی، حل مسئله، همکاری گروهی و یادگیری غیرمستقیم را در غیاب تجربه مستقیم داشته باشیم.

به عنوان مثال : شما ممکن است یاد گرفته باشید که به اجاق گاز داغ دست نزنید، زیرا والدینتان به شما گفته اند که : به اجاق گاز دست نزن ؛ داغ است و می سوزی (در واقع شما بدون تجربه ی مستقیم آن آموخته اید.)

علاوه بر این، هر کس در ذهنش بخشی دارد که با او صحبت می کند. ما این بخش را به عنوان ذهن کلامی یا مشاور یا منتقد درون می شناسیم. این بخش٬ بخشی از شماست که به بخش زبانی مغز شما مرتبط است، و وظیفه آن این است که به عنوان عاملی برای آگاه سازی شما از خطراتی که تهدیدتان می کند ، عمل کند.

همچنین ببینید:

اختلال احتکار یا انبار کردن!!!

داشتن یک صدای انتقادی یا همان منتقد درون چیز خوبی است.  « در واقع این منتقد به همه چیزهایی اشاره می‌کند که می‌توانند برای ما خطرناک باشند، مثلا مواردی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتند و یا اشتباهات و تجربیاتی که در گذشته اتفاق افتاده اند .

"کارکرد این بخش به گونه ای است که به ما برای جلوگیری از اشتباهات مشابه کمک می کند تا از نظر جسمی و روانی ایمن بمانیم."

منتقد درون ما  صدایی بی وقفه و همیشه محتاط است و توانایی باورنکردنی دارد و موهبتی برای بقای ما به حساب می آید اما جنبه های تاریکی نیز دارد."

افراد وقتی که صرفاً به ذهن خود گوش می دهند، دچار مشکل می‌شوند و به جای اینکه در دنیای بیرون حضور واقع بینانه ای  داشته باشند و متوجه باشند که گاهی اوقات آنچه ذهنشان می گوید درست نیست، تماما در ذهن خود گیر می کنند.

صدای انتقادی بخش مهمی از زندگی ما است، حتی اگر فقط گاهی اوقات افکار ما را تحت الشعاع قرار دهد.

و این امری مهم است زیرا ممکن است ما با افکار ناخوشایند یا ناخواسته (حتی اگر فقط در حد فکر باشند) به عنوان حقایقی واقعی برخورد کنیم ، حقایقی که فکر می کنیم باید از آنها اجتناب کنیم، یا آنها را اصلاح کنیم یا سرکوب کنیم و یا تغییرشان دهیم.

در واقع داشتن یک ذهن انتقادی یک مشکل نیست؛ و به واقع این پاسخ ما به آن ذهن انتقادی است که می تواند ما را به دام بیندازد.

زیرا در صورت نداشتن رویکردی مناسب و نداشتن مهارت برای چگونگی برخورد با صدای منتقد درون و تشخیص صحت و یا عدم صحت آنچه به ما می گوید ، ممکن است به شدت دچار افکار منفی شویم.

در اینجا ما گام هایی را برای متوقف کردن این افکار منفی ذکر کرده ایم :

گام های ساده برای متوقف کردن افکار منفی

در حالی که برخی از افراد ممکن است نیاز به کمک گرفتن از متخصصان داشته باشند، اما گام‌های ساده‌ای نیز وجود دارد که افراد ممکن است با تمرین آنها ، موفق شوند تا از صدای انتقادی درونشان جدا شوند و شادی، سرزندگی و ارتباطات بیشتری در زندگی خود ایجاد کنند.

۱. یک لحظه مکث کنید:

اگر احساس استرس، اضطراب یا گیرکردن در الگوهای تفکر منفی را دارید، یک لحظه مکث کنید. و با حواس پنجگانه خود آگاهی خود را بر دنیای اطراف خود (دنیای واقعی خارج از ذهنتان‌) متمرکز کنید.

همچنین ببینید:

اختلال نافرمانی مقابله‌ای (ODD)

۲. به تفاوت ها توجه کنید:

به تفاوت بین گیر کردن در افکار و تجربه لحظه حال از طریق حواس پنج گانه خود توجه کنید. همچنین به آنچه در ذهن خود به پرداختن به آن مشغول بوده اید نیز توجه کنید. با خودت دعوا میکردی؟ با رد خود ارزیابی های منفی یا انتقادی مبارزه می کردی؟  می خواستی افکار یا تصاویر ناخوشایند را از ذهن خود بیرون کنی؟

مهم است که از خود بپرسید که آیا این مبارزه ذهنی به خوبی به شما کمک می کند؟ یا تنها یک درگیری بی حاصل خواهد بود؟

۳. به افکار خود برچسب بزنید:

اگر اینطور نیست، ببینید آیا می توانید عقب نشینی کنید و به جای حقایق واقعی، به افکار خود برچسب بزنید. به عنوان مثال، ممکن است تمرین کنید که سرعت فکر کردن خود را کند کنید و به آنچه در ذهنتان می گذرد عبارت "من فکر می کنم که …" را اضافه کنید. این عمل برچسب زدن (اینکه به آنچه در سرتان می گذرد برچسب : این یک فکر است ، را بزنید) را بدون تلاش برای حذف یا تغییر یا اجتناب از افکاری که در سر دارید، ادامه دهید. ببینید آیا می توانید متوجه شوید که فرق بین زمانی که شما به عنوان کسی که فکر می کند عمل می کنید زمانی که خود افکارتان خود مختارانه پیش می روند چگونه است.

۴. قصد خود را مشخص کنید و تصمیم بگیرید که قدم بعدی تان چه باشد:

هنگامی که به گاه در کشمکش ذهنی خود قدری مکث کردید، متوجه شدید که چه اتفاقی می‌افتد ، این روند چگونه کار می‌کند و سپس به افکار خود برچسب زدید؛ بهتر می‌توانید قصد خود را از آنچه در سرتان با آن درگیر هستید ، دریابید. و می توانید قدم بعدی تان را انتخاب کنید و تصمیم بگیرید که  آیا قدم بعدی تان ادامه به مبارزه با افکارتان خواهد بود یا برداشتن یک قدم کوچک به سمت چیزی که در زندگی واقعی تان برای تان مهم است ؟.

توجه : مطالب پزشک من از منابع خارجی ترجمه شده و تنها جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارد . از این رو توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست .

منابع:

mcleanhospital